آشيانه اي پر از ترانه

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 50
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 50
بازدید ماه : 63
بازدید کل : 50680
تعداد مطالب : 97
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1



 

حدس تلخ خواستگاری

 نه زنگی ، نه حرفی ، نه یادگاری
 تو نکنه رفتی به خواستگاری
 خب ببینم کیه ؟ موهاش بلنده ؟
 توی خیابون بی صدا می خنده ؟
 چشاش چه جوره ؟ روشنه ؟ کشیدس
یقین دارم که شبیه سپیدس
 دساش چی ؟ جنس دستاش از بلوره ؟
تو صورتش یه چیزی مثل نوره ؟
ابروش چی ؟ حتما ابرواش کمونه
اخلاق و رفتارش چی ؟ مهربونه ؟
 چه رنگیه ؟ گندمی یا سفیده ؟
چقدر دوس داری تبت شدیده ؟
 کجا دیدیش ، تو محل کارت
؟
 اون چی ، مثل نو شده بی قرارت ؟
راستی مژش چی ؟ خیلی بر می گرده ؟
 همونه که تو رو دیوونه کرده ؟
راستی موهاش چه رنگیه ؟ طلایی ؟
 یا رنگی مثل رنگ بی وفایی ؟
قدش به قدت می خوره عزیزم ؟
 بردارم اسفند براتون بریزم ؟
 خب عزیزم منو خبر می کردی
 با گریه هام گلویی تر می کردی
 ترسیدی من آه بکشم یا نفرین ؟
 رد شه همون دقیقه مرغ آمین
 من تو رو نفرینت کنم ؟ نمیشه
 هنوز دوست دارم مث همیشه
 تازه اگه دعاها مستجاب بود
 قصه ی ما حالا توی کتاب بود
 خلاصه که یه جمله می نویسم
 با بارون
پلکای سرخ و خیسم
اگه دعاهای منو می خوندن
به جای اون منو پیشت می شوندن
 تا وقتی که کلاغ نره به خونه
این آرزو توی دلم می مونه

 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,حدس,تلخ,خواستگاري, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

تو یعنی خود زیبا

 وقتی که چشات ابره ، پلکات چه مهی داره
آفتاب به نگاه تو ،کلی بدهی داره
 ماه روزا میاد مکتب ،پیش مژه ی نازت
بارون شده شاگرد ،شب
تا سحر سازت
 پروانه میاد دورت ، تنها واسه ی مردن
 مردن پیش چشم تو ، یعنی همیشه بردن
 دریا شنیدم عصرا ، موتو می زنه شونه
 راستی دیگه فهمیدم محض چی پریشونه
 پیش یه نگاه تو ، کوها همیشه موم ن
بیچاره گلا پیشت یه عمره که محکومن
 کوها تو زمستونا
از دوره که پر برفن
 پیش تو میان هیچن ، در حد دو تا حرفن
 رنگین کمونم سادس ، پهلوی تو بی رنگه
 چشمای تو که باشه ، جای آسمون تنگه
 با اسم تو سیمرغا ، پر می کشن و می رن
 با برق نگاه تو می سوزن و می میرن
دربون دو چشماته ، هر چی نور و سیارس
 دفترچه ی
ابرا از حرفای مژت پاره اس
صحراها زیر دستت گرما رو می آموزن
 زیبا آتیشا از رو چشمای تو می سوزن
قطبا زیر دست تو شیش ماه می بینن دوره
 تو قلب دائم شب ، دستات همیشه ظهره
جنگل با اون آوازش تو چشمای تو گم شد
 شمشاد اومد و پیشت خم شد قد گندم شد
 من هر چی
بگم از تو ، با او جذبت دوره
راس گفتی چه کاری بود ، شاعر مگه مجبوره ؟
 من متهمم باشه ، تو داوری و قاضی
هم می تونی شاکی شی ، هم مهربون و راضی
 حرف حالا و فردا ، مثل همیشس زیبا
 جز تو همه یعنی هیچ ، تو یعنی خود زیبا

 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,تو,يعني,خود,زيبا, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

بچه بودم

 بچه بودم نه دیگه منتظر زنگ بودم
 نه دیگه واسه تو مثل تو دلتنگ بودم
بچه بودم تو نبودی شبا زود خوابم می برد
 دل کوچیکم فقط غصه بازی رو می
خورد
 بچه بودم چه قدر صاف و روون می خندیدم
 خوبیش این بود که ازت نمی خوامت نمی شنیدم
 بچه بودم همه ام مثل خودم بچه بودن
 نرم و ساده مث خاکای توی باغچه بودن
 بچه بودم خبر از تو خبر از دروغ نبود
 سر فکرای پریشون انقدر شلوغ نبود
 بچه بودم همه
چی درست می شد ، سخت نبود
 هیچکی اندازه ی من اونروزا خوشبخت نبود
 بچه بودم دلمو هنوز کسی نبرده بود
 هنوزم خدا اونو دست خودم سپرده بود
 بچه بودم قدرمو زمونه بیشتر ی دونست
 کوچمون حالا منو از تو که بهتر می دونست
بچه بودم کسی بیخود منو اذیت نمی کرد
 مث تو میون بازیا خیانت نمی کرد
 بچه بودم کسی مثل تو باهام بد نمی شد
 بی توجه از کنار رؤیاهام رد نمی شد
 بچه بودم نبود اون کسی که بهم راس نمی گفت
 مث تو هیچکی بهم هر چی دلش خواس نمی گفت
بچه بودم عالمی بود آخه عاشق نبودم
 از دس چشمای تو ، تو حسرت دق
نبودم
بچه بودم بدون هیچ غصه ای رفتم شمال
 لب دریا خونه های ماسه های ، بوی بلال
بچه بودم توی قایق بی تو خیلی خوش گذشت
 دنیا رو کاش می دادم سالای رفته بر می گشت
 بچه بودم خبر از خواهش و التماس نبود
 لا به لای دفترام ، جز دو تا برگ یاس نبود
بچه بودم
عکس تو باعث دردسر نشد
 جز تو هیچکی باعث رفتن به سفر نشد
بچه بودم انقدر از سادگیا دور نبودم
 واسه گوش دادن به تو ، انقدر مجبور نبودم
 بچه بودم کسی مثل تو منو رنج نداد
 برد و باخت تلخ ما مزه شطرنج نداد
 بچه بودم دلم از هیچکسی ناراضی نبود
 فکر و
ذکرم پیش هیچ چیزی به جز بازی نبود
 بچه بودم آسمون یه عالمه ستاره داشت
 غصه مون هر چی که بود یه دنیا راه چاره داشت
 بچه بودم و قهر و آشتیم روی هم لحظه نبود
 اخم و دردم واسه حرفی که نمی ارزه نبود
 بچه بودم بیشتر از این زمونا در می زدن
 اونروزا بزرگترا
بیشتر به هم سر می زدن
 بچه بودم قلبای تو دفترم حقیقی بود
 روی دفتر خاطراتم عکس جوجه تیغی بود
 بچه بودم چقدر شعرای خوب بلد بودم
 کندن اسما رو رو درخت و چوب بلد بودم
 بچه بودم چشم تو در به درم نکرده بود
 اونروزا فکر و خیالت ، خبرم نکرده بود
بچه بودم روزای هفته شبیه هم نبود
 حواسم پهلوی اینکه چی بهت بگم نبود
 بچه بودم شادی پر بود تو دل بادکنکم
آخر اون روزا کسی بود که بیاد به کمکم
بچه بودم غروبا بوی غریبی نمی داد
 کسی هدیه به کسی ساعت جیبی نمی داد
 بچه بودم اگه مثل حالا مجنون می شدم
 از بزرگ شدن واسه ابد پشیمون می شدم

 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,بچه,بودم, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

بیا ، باشه

می خوام یکی رو بکشم ، چشاش مث شما باشه
قاش چشم شما ، فقط باید خدا باشه
 من می دونم نمی دونید چقدر شما رو دوس دارم
 کم کمش فکر می کنم قد
ستاره ها باشه
من شنیدم می خواین از عشقتون دس بکشم
واسه یه عاشق می تونه این بدترین بلا باشه
من می دونم اونکه می خواین باید چیا داشته باشه
 چشاش باید سبز و موهاش رنگ خود طلا باشه
 اما می خوام واسه یه بار جای شما نظر بدم
 کاش به جای اینا یه کم عاشق و مبتلا باشه
 من همیشه تو رؤیاهام سوالی از شما دارم
 چرا می خواین دسای من از دساتون جدا باشه ؟
 راستش می ترسم ولیکن ، شما کسی رو دوس دارین ؟
الهی که تصورم واسه آره ، خطا باشه
 الهی که یه روز بگید دوسم دارید حتی یه کم
 تنها تقاضام از خدا ،شاید همین دعا باشه
انقد دلم می خواد یه بار بهم بگید کجا بودی ؟
 بگم که جز پیش شما دل می تونه کجا باشه
 آخر یه شب جواب دادید به نامه های بارونیم
 مثل شما فقط می شه تو شهر قصه ها باشه
 شاهزاده ی رویاهای نقره ای و خیس شبام
شما سفیدید ، همه ی دنیا باید سیا باشه
 کوه بلند
بیستون ، با هفت تا طاق آسمون
 باید پیش چشم شما بشکنه ، خم شه ، تا باشه
صدای نازتون داره ، قلب منو می لرزونه
مگه می شه این لرزیدن فقط مال صدا باشه ؟
 یه جور تو قلبم اومدید که راه برگشت ندارید
 فکر می کنم این اومدن فقط کار خدا باشه
 یه عصر پاییز بذارید سر
بذارم رو شونتون
 بذاید این دیوونتون مثل پرنده ها باشه
 دیگه گذشته از جنون ، رد شدم از دیوونگی
 یقین دارم که جام باید توی بیابونا باشه
 پشت در قلب شما ، نشستم و در می زنم
 خدا کنه واسه من ، دیوونه اونجا باشه
 به چشمای دریاییتون ، یه کم دقیق نگا کنید
 شاید یه ماهی اونجاها تو عالم شنا باشه
 نگاتون آخر منو کشت به هر کی که دیدید بگید
 بذارید اسمم لااقل جز دیوونه ها باشه
 دیوونه ای که واستون عمرشو ، جونشو گذاشت
 تا که یه بار بهش بگید من می خوامت بیا باشه
 

 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,بيا باشه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

تو می خوای

 تو می خوایناز چشاتو بخرم
 قیمت عشقتو بالا ببرم
 تو می خوای یه روز بیای سراغ من
 تو میای پس زیر وعده هات نزن
 تو می خوای فردا
رو با هم بسازیم
 تو می خوای یه باغچه مریم بسازیم
تو می خوای ساز منو کوک کنی
 تو می خوای دنیا رو مشکوک کنی
 تومی خوای زیادی عاشقت بشم
 تو می خوای پاییز که شد بیای پیشم
 تو می خوای بریم پیش ستاره ها
 تو می خوای بهم بگی خیلی چیزا
 تو می
خوای چشام تو رو نگهداره
 تو می خوای هر چی بگی بگم آره
تو می خوای فانوس لحظه هام باشی
 تو می خوای تا آخرش باهام باشی
تو می خوای شب تا سحر صدام کنی
 تو می خوای خوابم بودم نگام کنی
 تو می خوای عروس رؤیاهام کنی
 تو می خوای پری دریاهام کنی
 تو می
خوای اسممو فریاد کنی
 اسمتو شبیه فرهاد کنی
 تو می خوای با همه کس قهر کنم
 خودمو شهره ی یک شهر کنم
 تو می خوای سفر نرم بدون تو
 تو می خوای همش بگم به جون تو
 تو می خوای شبا برام قصه بگی
تو می خوای تموم شه فصل تشنگی
 تو می خوای با هم باشیم ،
کنار هم
پاییز و زمستون و بهار هم

 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,تو,ميخواي, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

بهم برگردون

عصر اونروز زیر بارونو بهم
برگردون
بوسه ی رنگ تابستونو بهم برگردون
تو زمستون دس قلبت منو آتیش می زد
 کرسی داغ زمستونو بهم برگردون
توی
تالار مه اون شب پاییزی نرم
 بازی لیلی و مجنونو بهم برگردون
توی فال افتاده بود عاشقمی یادت میاد ؟
 فال راست توی فنجونو بهم برگردون
موهامو ریخته بودم دور نگاهت یادته ؟
عکسا و موی پریشونو بهم برگردون
 تو حیاط زیر درخت ، کنار حوض ماهیا
خاطرات لب ایوونو
بهم برگردون
من می خوام با تو باشم فرقی نداره چه جوری
تو بمون با این کارت ، جونو بهم برگردون
با نگات باز بیا آتیش بسوزون توی دلم
 برق اون چشمای شیطونو بهم برگردون
حرفای مثل عسل ، شعرای مثل مروارید
 دعاهای زیر ناودونو بهم برگردون
 می دونی ما تو خیال به
خیلی جاها رسیدیم
 لااقل آیینه و شمعدونو بهم برگردون
یادته اسم تو رو با خودن نوشتم رو دیوار
 نامه هامو نمی خوام خونو بهم برگردون
دوتا گلدون یادته دادیم به هم تا ته عمر
یه کم عادل باش و گلدونو بهم برگردون
دلمو بردی کجا راس بگو من چش می ذارم
 برو خونه ،
برو بیرونو بهم برگردون
حرف و قولات چی می شه ؟ یعنی فراموشش کنم ؟
 پس تو هم قولای پنهونو بهم برگردون
دل من واسه خودش دار و درخت و گلی داشت
 تو سوزوندیش ، دل ویرونو بهم برگردون
من می خوام برم به یه جزیره ، به یه جای دور
 اجازم دست تو ا ... اونو بهم برگردون

 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,به,هم,برگردون, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

 

برای دیدن تو

برای دیدن تو نقره ی ماهو چیدم
 تا آسمون هفتم به خاطرت دویدم
برای دیدن تو. آسمونو شکافتم
 ستاره چشیدم تا طعمشو شناختم
 برا دیدین
تو خارا رو سجده کردم
 به جای چشم ابرا سوختم و گریه کردم
برای دیدن تو پاییز شدم شکستم
 برف زمستون شدم رو بامتون نشستم
 برای دیدن تو از دریاها گذشتم
 دور ضریح عکست شب تا سپیده گشتم
 برای دیدن تو شدم مث پنجره
 اشاره هات محاله از یاد چشمام بره
 برای دیدین تو سوار موجا شدم
 چون تو رو داشته باشم همیشه تنها شدم
 برای دیدن تو عمری مسافر شدن
 به اجترام اسمت رفتم و شاعر شدم
 برای دیدن تو خط کشیدم رو تقدیر
 نگات مث یه صیاد منو کشید به زنجیر
 برای دیدن تو سنگا رو شیدا کردم
 طلسما رو
شکستم راها رو پیدا کردم
برای دیدن تو ، تو جنگلا گم شدم
 بازیچه ی نگاه ساکت مردم شدم
 برای دیدن تو خیلی چیزا شنیدم
 خیلی کارا رو کردم اما تو رو ندیدم
 برای دیدن تو رفتم تو باغ شعرا
 سراغ فال حافظ ، دنبال شعر نیما
 برای دیدن تو چه دردایی کشیدم
 تبم رسید به خورشید ، تموم شدم ، بریدم
 برای دیدن تو از خواب گل و پروندم
 چه شبها مثل مجنون تو دشت و صحرا موندم
 برای دیدن تو چه قصه ها که داشتم
 سر و رو شونه ی رنج چه روزا که گذاشتم
برای دیدن تو قامت غصه خم شد
 انگار که قحطی اومد هر چی به جز
تو کم شد
 برای دیدن تو نیاز نبود بگردم
 تو هر جا با من بودی پس تو رو پیدا کردم
 

 

 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,براي,ديدن,تو,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

بازم نامه

بهونم ، چند تا سلام کنم جوابمو می دی ؟
 ببینم یواشکی احوال ما رو پرسیدی ؟
نامه رو وقتی نوشتم خودمم می لرزیدم
 فدای چشات ، تو که از خط من
نلرزیدی
 بیقراری مث موهات تو دلم موج می زنه
 می دونم تو اینو از لرزش حرفا فهمیدی
 وسط نامه ببخش بد جوری بغضم ترکید
 نازنینم تو که از صدای اون نترسیدی
 من فدای رگه های ناز چشم روشنت
 چیه باز به لحن این دیوونگی ها خندیدی
 حق داری بخندی و
راستی دستت درد نکنه
سر زدی به یه دیوونه ی غریب تبعیدی
 راستی اون شب یادته کاشکه واست مرده بودم
 من می خواستم بمیرم پیش چشات ، خودت دیدی ؟
چیه باز که با غضب داری نگاهم می کنی
 این دفه درباره ی من چه چیزایی شنیدی
جوابی که داده بودم ، به خودم ، دیشب رسید
 دوست ندارم بدونن جواب به نامه م نمی دی
تو رو جون آسمون به غیرتت بر نخوره
 نکنه اینجا به بعد و نخونی ، چون رنجیدی
 رنگ خونه چشام از بس که تو رو ندیدمت
 مث تصویر غروب تو اوج برف و سفیدی
یه روزایی دیدنت چاره ای داشت ، دعا می خواس
 حالا نه دعا واسم
فایده داره ، نه امیدی
 خورشید اونجاها حتما دیگه روزم می خوابه
 آخه تو به جای اون هم روز و هم شب تابیدی
ببینم تعارف و یه دیقه گذاریم کنار
اونجا چند تا دل بیچاره رو بردی ، دزیدی ؟
آره بد سوالی بود تو اینو نشنیده بگیر
 مث نمره ی تک کارنامه ی یه تجدیدی
تو که
می دونی دلم گذشته کارش از اینا
 حتی بشنو اگه تو به یکی شون رسیدی
می میره ، اما واسه خوشیت دها ها می خونه
 راس بگو این جور دیوونه ای تو عمرت تو دیدی ؟
بگذریم خلی نوشتم ، زحمتت نبود بخون
 معذرت می خوام که فرضا تو بهم جواب می دی
ماهی که با این که اسفنده
، ولی دود نمی شه
همیشه معروفه به ماه عزیز خورشیدی
از خودت مواظبت کن هر جوری که دوس داری
 مجنونت ، یا دوونت ، هر لقبی پسندیدی

 
 

 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,بازم,نامه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

اگه تو مال من بودی

 اگه تو مال من بودی ماه از چشات طلوع می کرد
پرستو از رو دست تو نغمه هاشو شروع می کرد
 اگه تو مال من بودی کلاغ به خونش می رسید
 مجنون به داد اون دل زرد و دیوونش می رسید
 اگه تو مال من بودی همه خبردار می شدن
 ترانه های عاشقی رو سرم آوار می شدن
 اگه تو مال من بودی قدم رو پاییز میزدیم
 پاییز می فهمید که ماها زبونشو خوب بلدیم
 اگه تو مال من بودی انقد غریب نمی شدم
 من چی می خواستم
از خدا دیگه اگه پیشت بودم
 اگه تو مال من بودی دور خوشی نرده نبود
 دل من اون آواره ای که شبا می گرده نبود
 اگه تو مال من بودی چشام به چشمات شک نداشت
 تنگ بلور آرزوم مثل حالا ترک نداشت
 اگه تو مال من بودی جهنمم بهشت می شد
 قصه ی عشق ما دو تا ، عبرت
سرنوشت می شد
 اگه تو مال من بودی می بردمت یه جای دور
 یه جا که تو دیده نشی نباشه حتی کمی نور
 اگه تو مال من بودی ، می ذاشتمت روی چشام
 بارون می خواستی می بارید ، ابر سفید گریه هام
 اگه تو مال من بودی برگا تو پاییز نمی ریخت
 شمعی که پروانه داره ، اشک
غم انگیز نمی ریخت
 اگه تو مال من بودی قفس دیگه اسیر نداشت
 آدما دارا می شدن ، دنیا دیگه فقیر نداشت
 اگه تو مال من بودی خیال نمی کنم باشی
 پس می رم و می کشمت پیش خودم تو نقاشی

 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,اگر,تو,مال,من,بودي, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

ازم گرفت

سرنوشت بدیه اول جاتو ازم گرفت
 صبح فردا شد دیدم رد پاتو ازم گرفت
 تا می خواستم به چشمای روشنت نگا کنم
 مال دیگری شدی و چشاتو ازم گرفت
 تو رو جادو کرد یکی با یه چیزی مثل طلسم
اثرش زیاد بود و خنده هاتو ازم گرفت
تو با من حرف می زدی نگات یه جای دیگه بود
 خدا لعنتش کنه ، اون ، نگاتو ازم گرفت
لحظه هات یه وقتایی مال دوتامون می شدن
 اون حسود ، اون دو سه تا لحظه ها تو ازم گرفت
 خیلی وقته
سختمه دیگه تنفس بکنم
 یه جور عجیبی انگار هواتو ازم گرفت
خدا دوس نداشت بیام پیشت کنار تو باشم
 باورت نمی شه حس دعاتو ازم گرفت
دست روزگار چه قدر با من و آرزوم بده
لحن فیروزه ای مریماتو ازم گرفت
سلامت ، خداحافظیت عزیزمای نقره ایت
 حرف آخر ، به امون خداتو
ازم گرفت
 تو حواس واسم نذاشتی چه کنم از دست تو
 اشتباهم بهترین جمله هاتو ازم گرفت
 نمی خواد بپرسی چی ، خودم دارم بهت می گم
 تو یه خط خوردگی دنیا ، صداتو ازم گرفت
 یه کم از برگشتن قشنگتو وقتی گذشت
 یکی اومد و یه ذره وفاتو ازم گرفت
 هفتم
اردی بهشت نزدیکای تولدت
جمعه که قد تموم زندگیم دلم گرفت
 

 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,ازم گرفت, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

یک حقیقت تلخ

یه نفر خوابش میاد و واسه ی خواب جا نداره
 یه نفر یه لقمه نون برای فردا نداره
 یه نفر می شینه و اسکناساشو می شمره
 می خواد امتحان
کنه که تا داره یا نداره
 یه نفر از بس بزرگه خونشون گم می شه توش
 اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره
 بابا می خواد واسه دخترش عروسک بخره
 انتخابم می کنه ، پولشو اما نداره
 یکی دفترش پر از نقاشی و خط خطیه
 اون یکی مداد برای آب و بابا نداره
 یکی
ویلای کنار دریاشون قصره ولی
 اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره
 یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه می خواد
مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره
 یه نفر تولدش مهمونیه ،همه میان
 یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره
 یکی هر هفته یه روز پزشکشون میاد خونش
 یکی داره می میره ، خرج مداوا نداره
 یکی انشاشو می ده توی خونه صحیح کنن
 یکی از بر شده درد و ، دیگه انشا نداره
 یه نفر می ارزه امضاش به هزار تا عالمی
 یکی بعد عمری رنج و زحمت امضا نداره
 تو کلاس صحبت چیزی می شه که همه دارن
 یکی می پرسه آخه چرا مال
ما نداره
 یکی دوس داره که کارتون ببینه اما کجا
 یکی انقد دیده که میل تماشا نداره
یکی از واحدای بالای برجشون می گه
یکی اما خونشون اتاق بالا نداره
 یکی جای خاله بازی کلاس شنا می ره
 یکی چیزی واسه نقاشی ابرا نداره
 یکی پول نداره تا دو روز به
شهرشون بره
 یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره
یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه
یکی از بس که نخورده شب و روز نا نداره
 یکی از بس شومینه گرمه می افته از نفس
 یکی هم برای گرمای دساش ها نداره
 دخترک می گه خدا چرا ما .... مادرش می گه
 عوضش دخترکم ، او خونه لیلا
نداره
 یه نفر تمام روزاش پر رنج و سختیه
 هیچ روزیش فرقی با روزای مبادا نداره
 یکی آزمایش نوشتن واسش ،اما نمی ره
 می گه نزدیکیای ما آزمایشگا نداره
 بچه ای که تو چراغ قرمزا می فروشه گل و
مگه درس و مشق و شور و شوق و رؤیا نداره
 یه نفر تمام روزا و
شباش طولانیه
 پس دیگه نیازی به شبای یلدا نداره
 یاد اون حقیقت کلاس اول افتادم
دارا خیلی چیزا داره ولی سارا نداره
 راستی اسمو واسه لمس بهتر قصه می گم
 ملیکا چه چیزایی داره که رعنا نداره ؟
بعضی قلبا ولی دنیایی واسه خودش داره
 یه چیزایی داره توش
که توی دنیا نداره
همیشه تو دنیا کلی فرق بین آدما
 این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره
 خدا به هر کسی هر چیزی دلش می خواد بده
 همه چی دست اونه ،ربطی به شعرا نداره
 آدما از یه جا اومدن ، همه می رن یه جا
اون جا فرقی میون فقیر و دارا نداره
کاش یه
روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت
 با نمی شه ، با نمی خوام ،با نشد ، با نداره

 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,يك,حقيقت,تلخ, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

من دیوونه رو باش که ...

من دیوونه رو
باش که نفهمیدم تو بی رحمی
 تمام مشکلم اینه که حرفامو نمی فهمی
 منو باش که نفهمیدم تو بی ذوقی بی احساسی
 دروغ
بود اینکه می گفتی تو هم محو گل یاسی
 من دیوونه رو باش که شکستم با شکست تو
 تو چه مردابی افتادم یه عمره با دو دست تو
 من دیوونه رو باش واسه تو گریه می کردم
 تو رو باش که نفهمیدی تو شعرم گم شده دردم
من دیوونه رو باش که به پای چشم تو سوختم
 ولی بعد یه کم
بازی تو با من بد شدی کم کم
من دیوونه رو باش که واسه عهدت قسم خوردم
باهات موندم ، باهات ساختم ، واست سوختم ،واست مردم
 من دیوونه رو باش که بهاخمای تو خندیدم
 همش یک گل تو باغچم بود اونم آخر واست چیدم
 من دیوونه رو باش که به خوبیم عادتت دادم
 شکستی
قلبمو اما ندیدی رنگ فریادم
 من دیوونه رو باش که واست روزامو سوزوندم
 خوشی رو تو خودم کشتم ، ولی با چشم تو موندم
 من دیوونه رو باش که کشیدم ناز چشماتو
چه قد تلخه بدون تو ، چه قدر سخته برام با تو
من دیوونه رو باش که خیال کردم تو مجنونی
تو حتی اسم مجنونم ، نه
آوردی ، نه می دونی
 من دیوونه رو باش که قد دنیا دوست دارم
 نه اما من دوست داشتم حالا که از تو بیزارم
من دیوونه رو باش که واست خوندم چه قد ساده
تو حرف عاشقونم رو شنیدی ، حاضر آماده
 من دیوونه رو باش که نشستم منتظر ،رسوا
 زدی تو زیر قولاتو ، گذاشتی باز
منو تنها
 منو باش که نفهمیدم منو دیگه نمی خواستی
 چه قدر دیوونه ای راستی ،چه قد دیوونه ام راستی
 منو باش که با یه آهنگ می خواستم مهربونتر شم
 زدی تیر و توی ذوقم نداشتی حوصله بازم
من دیوونه رو باش که تو رو عاشق حساب کردم
 چه قدر دیوونه تر چون باز ،
تو رو اینجا خطاب کردم
 من دیوونه رو باش که ،درسته خیلی دیوونم
جهنم می رم اما نه ، کنار تو نمی مونم
 اینم یه نامه ی ابری ، به امضای یه دیوونه
 فقط بیچاره اون کس که ، یه عمر با تو می مونه

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,من,ديوونه,باش, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 دلخوشیای بی خودی

چند تا غروب دیگه میای طلوع کنیم با همدیگه ؟
 یه فال حافظ بگیرم تا ببینم اون چی می گه ؟
باید یه جوری خودمو واسه تو آماده کنم
 می
خوام برم دو بسته شمع نذر امامزاده کنم
 چی کار کنم می خوام برم نماز حاجت بخونم
 یعنی تا اوضا جور بشه منتظر تو بمونم ؟
 راستی یه ساله تو خونه زخم زبون زیاد شده
 اسمنتو دیگه نمی گم واژه ی اون زیاد شده
 همش می گن اون که می گفت دیوونته ، عاشقته
 بمیری ام
سراعتو نمی گیره بگه چته
 تو می گی من چیکار کنم ، عجیب توی دوراهی ام
نه توی خشکی ام نه آب ، درست مث یه ماهی ام
 یه ماهی خیلی کوچیک ، میون آزادی و تور
 که دلخوشیش بیخودیه ، مث یه آرزوی دور
 ببین روزا و لحظهها بدجوری اذیت می کنن
 آدما درباره ی تو یه جوری
صحبت می کنن
می گن که بعد این همه عاقل شم و رهات کنم
 می گن تو قلبمی ولی ، باید یه جور جدات کنم
 خب می دونی گوش نمی دم به پند و حرفای کسی
 ولی تو چی باید تا کی به داد دردم نرسی ؟
 تحملم حدی داره ، اونم دیگه تموم شده
 عمرمو زندگیم چی حیفف ، چه قدر برات
حروم شده
 دیشب نشستم تا سحر ، دیدم اونا بد نمی گن
 به جای صبر و طاقتم ، چه کار کردی واسه من ؟
 نه رفتی و نه اومدی ، نه عشقی و نه دیدنی
 نه حتی از جانب تو ، حرف به هم رسیدنی
اون دوره ها تموم شده ، دوره ی مثل گل یاس
 خودت عجب قد کشیدی ، منو شکستی ناسپاس
چقدر بده اونکه اومد اول گل دادن من
 می خواد با یه تبر بشه باعث افتادن من
تو همینو دلت می خواس ، حالا دیدی شکستنو ؟
 چرا می خواستی بشکنی رؤیاهای ترد منو ؟
درسته دنیا بی وفاس ، اما بدون خدا داره
 کلی مجازات واسه ی آدم بی وفا داره
 اگر که راست گفته باشن
آدمای دور و برم
 دلم می خواد برم یه جا ، لحظه ی مرگو بخرم
 شنیدن حرفای دیگه داره دیوونم می کنه
 آدم آخه برای کی ؟ انقد دل بسوزونه
 علتشو نفهمیدم می خواستی عاشقت بشم
 بعدش که مطمئن شدی هرگز دیگه نیای پیشم
 از همون اولم آره یه کم عجیب غریب بودی
 تو ماجرای تلخ من یه وسوسه یه سیب بودی
 تو اومدی دلم رو از راهی که داشت به در کنی
 بعدش بذاری بری و بدون اون سفر کنی
 من دیوونه رو بگو ، منتظر توأم هنوز
 حقمه که بهم بگن بازم بشین بازم بسوز
رنگین کمون زیباس ولی تو حسرت یه رنگیه
دلت رو بسپر دس کوه ، چون
جنس اونم سنگیه
من اینو اقرار می کنم تا خواستی آزارم دادی
 اما اینم بهت می گم از چشای من افتادی
 دیگه اگه خورجین تو پر از گل و نامه باشه
 اگه تو فکرت واسه بعد ، هزارتا برنامه باشه
 اگه مث اون اولا خوب بشی و با حوصله
 نمی شنوی که من دیگه به پرسشت بگم
بله
تو این دو سال یا بد بودی یا خشن و مریض بودی
 تو اوج اذیتم ولی ، باز برام عزیز بودی
اما حالا تصمیممو گرفتم و ، سخته برام
 نوشتنش سخته ، ولی دیگه شما رو نمی خوام
 خدا کمک می کنه که یه جور فراموشت کنم
 من قطره قطره آب می شم تا تو رو خاموشت کنم
 عکسا و یادگاریات نه اونا رو پس نمی دم
 دیگه برام تجربه شد دلو به هیچ کس نمی دم
 می شینم و با رؤیاهام یه وقتا خلوت می کنم
 دلم گرفت به عروسک ، گاهی محبت می کنم
 اون حرفامو گوش می کنه تو هر زمون و فرصتی
 بدون هیچ توقعی ، بدون هیچ خیانتی
 خب دیگه حرفی
ندارم هیچی به جز خداحافظی
 اونم بذار پای یه جور ، رسم قدیم کاغذی
 کسی که تا قیامتم هرگز نمی بخشه تو رو
 انقد نشستی تا خودش آخر بهت بگه بذو
 بسیتم مرداد وسط تابستون یه سال گرم
 هیچی تو قلبت نداری ، حتی یه کم حیا و شرم
 

 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,دل,خوشي,هاي,بي,خودي, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

با ترس

این حرف را به جان تو با ترس می زنم
 با عبرت و گرفتن صد درس می زنم
 تو که عاشق کسی شدی و من بی اطلاع
 از چشمهای خسته ی تو حدس می زنم
 
 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,با ترس, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

او رفت تا بماند

 این سطر مختصر را گفتم که او بخواند
 هر چه به او نگفتم می خوام او بداند
 او اولش نمی خواست ترکم کند ولیکن
 فهمید راز من را ، او
رفت تا بماند

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:شعر معاصر,مريم حيدرزاده,ياتويا هيچكس,او رفت تا بماند, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 مال کسی نیست

این زندگی غمزده غیر از قفسی نیست
 تنها نفسی هست ولی هم نفسی نیست
 این قدر نپرسید کجا رفت و کی آمد
 اشعار پراکنده ی من مال کسی
نیست

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 زیباتر

 چشم تو از کهکشان راه شیری هم سرست
پیش چشمان تو یاس و ناز و مریم پر پر است
من نمی دانم چه رازی بین عشق و اسم توست
 اسم تو از هر چه زیباتر
دیده ام زیباتر است
 
 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

حسرت داشتن تو

 مثل اون وقتا هنوز دلم برات لک می زنه
 حسرت داشتن تو ،پیر شده ، عینک می زنه
 صورتم سرخ شده بود ،اما حالا کبود شده
 جدایی یه
عمر داره توی اون چک می زنه
 اونی که من نمی خواستمش ولی منو می خواست
 منو می بینه یه وقت ، دوباره چشمک می زنه
 یادته مشروط دوست داشتن تو شدم یه عمر ؟
 هنوزم کامپیوتر داره برام تک می زنه
حالا که گذشت و رفتی و منم تموم شدم
 مث تو کی آدمو جای عروسک می زنه
؟
 دیشب از خواب پریدم خوب شد ، آخه دیدم یکی
داره به ماشین تو ، هی گل میخک می زنه
 تو که تنها نبودی ،یکی پیشت نشسته بود
 بگذریم این دل من همیشه با شک می زنه
 اونی که بهم می گفت دوست دارم دوسم نداشت
 دیده بودم واسه ی دختره سوتک می زنه
باورت می شه
هنوز عاشقتم اون روز خوب
 دل هنوز واست « تولدت مبارک » می زنه
 تو زیاد دوسم نداشتی ، خوب مقصر نبودی
 کی میاد امضا زیر قول یه کودک می زنه ؟
 نه که بچه ها بدن ، پاک و زلاله قلبشون
 ولی نبض عقلشون یه قدری کوچک می زنه
 فکر نکن فقط تویی رسمه یه وقتا حوصله
 میره آسمون ، خودش رو جای لک لک می زنه
 دختر همسایه مون ، نمی دونه دوس نداری
 داره دور قاب عکست گل و پولک می زنه
نه که فکر کنی به تو نظر داره ، می کشمش
 مثلا داره رو زخمام گل پیچک می زنه
 کارش این نیس ، طفلکی شب تا سپیده می شینه
 گل و بوته و
شکوفه روی قلک می زنه
 راستی من چرا تو نامم اینا رو به تو می گم
 نمی گم گوشای رؤیام دیگه سمعک می زنه
 جز واسه نوار تو که توش صدای نازته
 به نفس هام طعم عطر سیب قندک می زنه
 نامه مو جواب نده ،دوسم نداشته باش ولی
 نذا اصلا نزنه قلبی که اندک می زنه
 پیش هیچ کسی نرو ، حلقه دس کسی نکن
 چون گناهه ، من هنوز دلم برات لک می زنه

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

همین که اسمت رو منه ، کلی می بالم به خودم
بذار همه گمان کنن من اول عاشقت شدم
 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اون که نباید می شد انگار شده
 هر چی بگم نمی خوامش بیخوده

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

یه کاری کرد با دل من اون چشای پر جذبه
 که ساعت خونه م هنوز ، بعد یه عمری عقبه

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 می خوام برم کلاس خط یاد بگیرم با خط خوش
نامه بدم واسه شما ، تو رو خدا بیا بکش

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 آخر مردم

یک عمر تو را به هر کجایی بردم
 هر لحظه گذشت بی تو من نشمردم
 حالا تو بمان و قصه ات راحت باش
 از بس نرسیدم به تو آخر مردم
 

0
نويسنده: bernadet تاريخ: برچسب:آشيانه,ترانه,بهانه,زندگي,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to mykimia.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com